_

 
       

 

 
       

 صفحه‌‌ی شعر هفته نامه‌‌ی ایرانیان (چاپ واشینگتن دی. سی )

 
           
       

گزینه‌‌ی صمصام کشفی

 
       

 

 
 

 

 

 

 
 

هفته نامه‌‌ی ایرانیان جمعه ها  منتشر می شود

   

  شماره‌ی ۵۸۰ ـ جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱

  No. 580 - Friday 11 May 2012

 
 

 

 

 
       

 

 
 

 تارنمای صمصام کشفی


تماس با صفحه‌‌ی شعر



لینک ها



پادکسـتِ سـُرایه


   

 

مهدی اخوان ثالث (م. امید)

[۱۳۶۹ ــ ۱۳۰۷ خورشیدی/ ۱۹۹۰ ـ ۱۹۲۸ میلادی]

به دیدارم بیا هر شب

 

 

به دیدارم بیا هر شب ،

در این تنهایی‌ی تنها و تاریک ِ خدا مانند،

دلم تنگ است .

بیا ای روشن ، ای روشن تر از لب‌خند.

شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها.

دلم تنگ است.

بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه،

در این ایوان سرپوشیده ، و این تالابِ مالامال

دلی خوش کرده‌ام با این پرستوها و ماهی‌ها.

و این نیلوفرِ آبی و این تالاب مهتابی.

بیا ای همگناه ِ من در این برزخ.

بهشت‌ام نیز و هم دوزخ.

 

 

به دیدارم بیا ، ای همگناه ، ای مهربان با من ،

که اینان زود می پوشند رو در خواب‌های بی‌گناهی‌ها.

و من می‌مانم و بی‌دادِ بی‌خوابی.

 

 

در این ایوان سرپوشیده‌ی متروک،

شب افتاده‌ست و در تالاب ِ من دیری‌ست ،

که درخواب‌اند آن نیلوفرِ آبی و ماهی‌ها، پرستوها.

بیا امشب که بس تاریک و تنهایم.

بیا ای روشنی ، اما بپوشان روی،

که می‌ترسم تو را خورشید پندارند.

و می ترسم همه از خواب برخیزند.

و می ترسم که چشم از خواب بردارند.

نمی خواهم ببیند هیچ کس ما را .

نمی خواهم بداند هیچ کس ما را .

 و نیلوفر که سر بر می کشد از آب ؛

پرستوها که با پرواز و با آواز،

و ماهی‌ها که با آن رقصِ غوغایی؛

نمی‌خواهم بفهمانند بیدارند.

 

 

شب افتاده‌ست و من تنها و تاریک‌ام

و در ایوان و در تالابِ من دیری‌ست در خواب‌اند

پرستوها و ماهی‌ها و آن نیلوفر آبی.

بیا ای مهربان با من !

بیا ای یاد مهتابی !

 


 

مردُم! اى  مردُم

 

مردُم ! اى مردُم

من هميشه يادم‌ست اين‌، يادتان باشد.

نيم شبها و سحرها، اين خروس‌ پير،

مى‌خروشد، با خراش‌ سينه مى‌خواند.

گوش ها كر با خروش‌ و هوش‌ با فريادتان باشد.

 

مردم! اى مردم

من هميشه يادم‌ست اين ، يادتان باشد.

و شنيدم دوش‌ ، هنگام سحر مى‌خوانْد .

باز،

اين چنين با عالم خاموش‌ فرياد از جگر مى‌خوانْد:

 

مردُم ! اى مردُم ،

من اگر جغدم ، به ويرانْ بوم ،

يا اگر بر سر

سايه از فر هما دارم،

هرچه هستم از شما هستم ؛

هرچه دارم ، از شما دارم‌.

 

 

مردُم ! اى مردُم

من هميشه يادم‌ست اين‌، يادتان باشد . . .

 

حسین شرنگ

دو شعر

 

۱)  یادِ بلبل های بغداد

 

یک ثانیه و آینه‌هایش

یک و بسی صفر

بَدَل های چهره‌ی مبّدل‌اش

شعله هایِ کبودِ بنفشه‌اش

دودهای بنفش‌اش

 

عبورِ تانک‌های قبراق از کنارِ نعش های قراضه

گریز نخل هایِ نشأه ـ بیمار

و لکنتِ شیمیایی‌ی پرنده ها در تیاتر نفرت انگیز انفجارها

و کودکانی که از مرده‌ی مادران خود زهر داغ می‌مکند

و پستان‌هایی که شعله می‌کشند از بمب‌های خوشه‌یی

 

ثانیه‌یی هفت هزار ساله

توفانی از آتش و فولاد

از بغداد می‌گذرد

از بغداد هفتاد و دو نفرین

قارچ هایِ سرخ و سیاه می‌روید

و ورق می خورد از دوده‌ی دوزخ   وقت  آینه‌ی بغداد

  

۲)  یاد دایه آمنه و نارنج

 

در باز شد کسی نیامد

یا آمد و کسی ندیدش

 

صدایِ ریختن

پژواکِ پُر شدن

سخن

سکوت

قُدقُدکنان  قلمِ کُرچ

نشسته روی خیالات


 

بتول عزیزپور

دوشعر

 

۱ ) گل خورشید

 

ما پرسه‌زنان

از کنار رود می‌آییم

شبِ خاموشی را

در سبدِ فراموشی

به‌رود سپردیم

زیر درختِ کهن

بر رطوبتِ برگ‌ها

لختی به‌عشق اندیشیدیم

لختی درنگ کردیم وُ

به‌عشق اندیشیدیم

اکنون آمده‌ایم

کنار خورشید

گل کنیم

ما

گُلِ خورشیدیم.

 

فروردین ۱۳۵۸

۲) خطابه

 

آن‌ها

در هر مقامی

جمله خطابه‌اند

و در هر خطی اهلی می‌شوند

دیروز کم‌رنگ

امروز پُر رنگ

فردا بی‌رنگ

دیرتر همه رنگ

حاشیه های بی‌رخسار

خطوط را خط‌خطی می پوشند

و ما را وطنی می‌خوانند

که در سینه‌ی آنان بی‌گانه است.

 

پاییز ٨٣٨۱

 
           
       

بالای صفحه

 
       

   qبرای دیدن بخش صُحبَتِ گُل (نمونه‌هایی از شعر کلاسیک پارسی) این جا را کلیک کنید   q

 
         

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

         
       

صفحه‌‌ی شعر هفته نامه‌‌ی ایرانیان

 ( بخش دوم، شعر کهن )

 

 
       

گزینه‌‌ی صمصام کشفی

 
           
       

  شماره‌ی ۵۸۰ ـ جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱

  No. 580 - Friday 11 May 2012

 
 

در گلستانه

   

صُحبَتِ گُل

 
 

 هفته نامه‌‌ی ایرانیان

(چاپ واشینگتن دی. سی)

جمعه ها  منتشر می شود



لینک ها



پادکسـتِ سـُرایه


 

   

 

 

فرالاوی

ابوعبدالله محمدبن موسی فرالاوی

[سده ی چهارم قمری  / دهم میلادی]

 

آب، گُلفَهشَنگ۱ گشته از فسردن، ای شگفت

همچنان چون شیشه‌ی سیمین، نگون آویخته .

 

اگر با من دگر کاوی خوری ناگه

به‌سر بر تیغ و بر پهلوی◦ شَنگینِه۲ .

 

روا نبود که با این فضل و دانش

بود شُربم همی دایم ز مَنده۳ .

 

تو شب آیی ، نهان بوی همه روز

همچنانی یقین که شب یازه۴ .

 

جودی۵ی چنان رفیع ارکان

عمّان چنان شگرف مایه.

 

از گریه و آه آتشینم

گاهی پره۶  است و گاه پایه۷ .

 

 

 

۱. گُلفَهشَنگ: آبی که در فروریختن از جای بلندی یخ بسته باشد مانند یخ زیر ناودان

۲. شنگینه: . [ ش َ گی ن َ / ن ِ ] (اِ) گواز. چوبی که خر و گاو بدان رانند

۳. مَندَه: سبو و کوزه‌ی دسته شکسته

۴. یازه: لرز ( شب یازه : شب لرزه)

۵. جودی: کوهی‌ست که سفینه‌ی نوح بر آن ایستاد

۶. پره : دامن و کناره

۷. یایه: پایاب. آن‌جا که پای به ژرفای آب رسد

 







 

 

شاکر بخاری

[ سده‌ی چهارم قمری /  دهم میلادی]

 

۱

سر دستِ روزگار و دل از مهر سرد، نی

می‌ی سال◦‌خورده باید و ما سال◦‌خورد، نی

از صد هزار دوست یکی دوستِ دوست، نی

وز صد هزار مرد یکی مردِ مرد، نی

 

۲

همه عشق وی انجمن گردِ من

همه نیکوی گرد وی انجمن

به‌ رادی‌ی او راد ماند به زَفت۱

به‌مردی‌ی او مرد ماند به زن

 

۳

نفرین کنم ز درد فعال زمانه را

کو کبر داد و مرتبت این کوفشانه۲ را

آن را که با مکوی و کلایه۳  بود شمار

بربط کجا شناسد و چنگ و جغانه را

 

۴

خوشا نبید غارجی۴ با دوستان یک‌دله

گیتی به آرام اندرون مجلس به بانگ و ولوله

مجلس پراشیده۵ همه میوه خراشیده همه

نقل بپاشیده همه بر چاکران کرده یله

 

۵

اندام دشمنان تو از تیر ناوکی

مانند سوک۶ خوشه‌ی جو، باد آژده۷

زیبا نهاده مجلس و عالی گزیده جای

ساز شراب پیش نهاده رده رده

 

۱. زفت: درشت و فربه

۲.کوفشانه: بافنده

۳. مکوی و کلایه:  دو تا از ابزارهای بافنده‌گان

۴. غارچی: بامدادی

۵. پراشیده: پریشان شده

۶. سوک: خارِ خوشه‌ی گندم

۷. آزدن: چین و موج دادن

 

 
       

 

 
       

بالای صفحه